امام زمان ارواحناه فداه فرمودند:
اگر شیعیان ما - که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خود موفق بدارد- در وفای به عهد و پیمان الهی اتفاق می داشتند و عهد و پیمان را محترم می شمردند، سعادت دیدار ما به تاخیر نمی افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نایل می شدند.
|
«یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری آه، آقای غریبم به دلت غم داری» دردِ بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیّه شده و اشک دمادم داری صاحبِ مجلس روضه، غم مادر دیدی بر درِ خانه ی خود، بیرق ماتم داری دردِ دل کن که نگویند غریبی آقا
بین این سینه زنان، مونس و مَحرَم داری
دلِ یعقوبیِ مادر ز فراقت خون است یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری ؟
دل ، حسینیّه ی چشمان تو شد مولا جان
باز هم وقت عزا، یاد مُحرّم داری گاه در کوچه و گه کرب و بلا می گریی داغ یک پهلو و انگشتر خاتم داری
میان هوس و نفس جنگ می شود
دلم به چشم به هم زدنی سنگ می شود
آقا ببخش بس که دلم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
اللهم عجل لولیک الفرج
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
جمعه ای هم آمد اما او نبود
جمعه ای دیگر صبوری میکنم
ترسم از این است نبینم روی او
انتظارم را مروری میکنم
من به امیدی که بینم روی او
صبح جمعه عشق معنا می کنم
در غروب پر غمش در این دلم
ناله ی (امن یجیبا) میکنم
.
بیا که خسته اند جمعه های انتطارمان
بیا که جمعه هم گذشت دیر شد قرارمان
تمام روزنامه های شنبه تیتر می زنند
تو آمدی و سبز شد ترنم بهارمان . . .
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید . . .
الهم عجل اولیک الفرج
کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد
رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد . . .
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...
... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را